سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 87 بهمن 6 , ساعت 11:23 عصر

می‌گویند : عید آمده است

گذرگاه بسته است

از دنیای شاعران،

شاخه گلی برای تو می‌آورم،

لنگه کفشی برای «لیونی»

روسری‌ای برای «مبارک»

و اُفی برای دو «عبدالله»

 


اسماعیل!

اینجا شِعب ابی‌طالب است یا کربلا؟!

یک شِعب و چند ابوسفیان؟!

یک کربلا و چند یزید؟!

گذرگاه را بسته‌اند

دل‌های ما گذرگاه نمی‌خواهد اسماعیل!

ترکش بمب‌های «باراک»

پیشانی بچه‌های ما را هم

                              سوزانده است


اسماعیل!  اسماعیل!

دنیا کنار پنجره‌هایش مرده است

کنار هزاران هزار پنجره

و خونِ کودکانت

در بورس‌های نیویورک

معامله می‌شود

مزایده‌ی خون

مزایده‌ی نفت

مناقصه‌ی عشق،

مناقصه‌ی ...

 

اسماعیل!

دنیا پر شده از نمرود

از فرعون

از شمر

دنیا پر از گرگ شده است

اما

تو می‌دانی

شانه‌های شیطان

با لنگه کفشی

فرو می‌ریزد

تو بهتر از من می‌دانی

فردا، فرشتگان

دوباره

در باغچه‌های شما

نیلوفر خواهند کاشت؛

بلال‌ها از مأذنه‌ها بالا خواهند رفت

سیاهی خواهد مُرد

و سواحل غزه

در هیاهوی بچه‌ها

تنفس آبی خویش را

از سر خواهد گرفت.


 


لیست کل یادداشت های این وبلاگ